ای روز بــــرآ...

متن مرتبط با «عادی» در سایت ای روز بــــرآ... نوشته شده است

یک شنود کاملا عادی از یک زوج غیرعادی!

  • - تو خسته نشدی؟ گردنت درد نگرفت؟ چی پیدا کردی اون‌جا ولش نمی‌کنی؟ - اوهوم! - ممنون از توجهت! - ... - بد نیست چند وقت یه بار اطرافتو نگاه کنی با دنیا بیشتر آشنا شی. - این دنیا؟ مگه چیزی هم برای دیدن داره؟ همه جا دیواره! - اون‌جا...اون روبه‌رو یه نقشه هست، میبینی؟ اون خشکی بزرگ رو که دور تا دورش آبه...دیروز شنیدم داشت می‌گفت یه جزیره اون‌جاست فقط با یه ساختمون. پایین صخره‌ها موج اقیانوس به سنگ‌ها می‌کوبه و همه جاش پر از آبشار و رودخونه‌اس. - اوهوم! - واقعا که! من به درک لااقل به چشم خودت رحم کن! - تو حرفاشو باور می‌کنی؟ اصلا خودش تا حالا از این‌جا بیرون رفته؟ - اگه یه‌کم به خودت استراحت می‌دادی می‌دیدی که بعله. تازه، دریا رو هم دیده. - تو دیگه خیلی به حرفاش اعتماد داری! - اوناهاش بابا! عکسشو گذاشته اون‌جا! - فعلا که نشسته وَرِ دلِ ما! هی میاد این‌جا شیشه و کتاب می‌ذاره برمیداره! - تو اصلا حواست بود دیشب اومد به چه اسمی صدات کرد؟ - نه بابا! برای ما اسم هم گذاشته؟ این دیگه زیادی تو اتاق مونده! این‌جا نوشته آدما بیشتر از دو سه روز نمی‌تونن تنهایی خودشونو تحمل کنن. - ولی تنها نیست که... - چرا تنهاست. آدمی که هی با خودش حرف بزنه، آواز بخونه یا برای همه‌چی اسم بذاره، تنهاست. - من می‌ترسم همین روزا شروع کنه با ما صحبت کردن. به نظرت اگه جوابشو بدیم چی میشه؟ - شاید جیغ بزنه! البته نصف این کتابا تخیلیه...احتمالا زمینه‌شو داره! - اینارو می‌خونه چون مطمئنه واقعی نیست. اون چی بود راجع‌به تنهایی گفتی؟ - گفتم آدما نمی‌تونن تنها بمونن؛ حتی اگه همیشه آرزو داشته باشن تو یه جزیره زندگی کنن که فقط یه ساختمون داره! حتی اگه بخوان برن تو فضا یا زمان گم شن. - پس چرا هی زور می‌زنن از همه فا, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها