وقت برفه!*

ساخت وبلاگ

آسمون سُرخه، گس و سنگینه. گس جوری که انگار تمام جهان رو مچاله کرده تو همین یه تیکه. سنگین جوری که انگار یه روکش انداخته روی محله و هر تیکه رو به یه سرزمین جدا، یه جزیره تبدیل کرده و همه صداها رو مثل چپوندن یه بالش روی سر خفه کرده (البته به‌جز صدای ماشینی که گیر کرده و زنی که بیشتر از بازی داره از جیغ زدن لذت می‌بره! یه‌عنوان یه زن هیچ‌وقت نفهمیدم چرا بعضی زن‌ها انقدر از جیغ‌زدن لذت می‌برن؟!)

از صبح داره بی وقفه می‌باره؛ نه مثل روزای قبل که کم‌جون و هرازگاهی بود. انگار که دلش پر باشه، پنبه‌پنبه می‌باره، با شدت و پیوسته...

و این دقیقا همون چیزیه که از زمستون می‌خوام: سنگین، سرد، سفید و ساکت...

خدایا شکرت انقدری عمر کردم که دوباره بارش برفی ببینم که حس کنم داریم زیرش مدفون می‌شیم!

*با بچه همسایه رفته بودیم برف‌بازی - ببین محبوبم میومدی یا نمیومدی من باید به‌هرحال با این وروجک می‌رفتم بیرون! - برف پودری رو تو دستامون جمع می‌کردیم با یه شماره و فریاد آهنگین"وقتِ بَـــــرفههه" جناب جیمی نوترون پرتاب می‌کردیم هوا...کجا؟ اول کوهستان :)

ای روز بــــرآ......
ما را در سایت ای روز بــــرآ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8aranellas4 بازدید : 80 تاريخ : جمعه 21 بهمن 1401 ساعت: 22:05