پناهگاه شاید گاهی یک انسانه

ساخت وبلاگ

به نظر می‌رسه آدم‌ها بعد از درک بخش تاریک این جهان رویکردهای مختلفی انتخاب می‌کنن که با وجود تنوع در جزئیات، در نهایت به چند مسیر محدود میشه:

یه سری تلخ میشن؛ آه و ناله و غرولند و سم‌پاشی.که ای وای این جهان پوچه و هیچ، هیچ، هییییچ.

یه سری ساکت یا پرحرف، ادامه میدن اما شعله زندگی نگاهشون رو ترک می‌کنه.

یه عده دندانه‌دار میشن و انتقام تباهی رویاهاشون رو با تندی از بقیه میگیرن.

یه سری فقط بی‌تفاوت میشن و از این بی‌تفاوت‌ها یه عده زرنگ عزیز هم هستن که گرفتن حق‌شون (داشته یا نداشته) کفایت می‌کنه.

این لیست به همین‌جا ختم نمیشه هرچند که محدوده. 

اما همه گزینه‌هاش تلخ و تاریک نیست.

گاهی این خراش‌ها ظرفیت انسان‌ها و جهان درونشون رو ژرف‌تر می‌کنه. عمدتا با دو گروه مواجهیم:

دسته‌ای کم‌حرف و آرومن اما این آرامش از جنس تسلیم نیست. تا ابد امن و قابل اتکا هستن اما همیشه رد برق سرکشی از شادابی و همدلی تو عمق چشم‌هاشون می‌مونه.

و یه عده هم هستن که مالاندرو-وار(!) و شلنگ‌تخته‌اندازان از روی سیاهی‌ها می‌پرن. معمولا شلوغ و ناآرامن با لبخندهای پهن و قهقهه‌های بلند. درحالیکه می‌دونن بالاتر از سیاهی وجود داره با حضورشون تاریکی رو پس می‌زنن و حتی وقتی از زخم‌های عمیقشون رنج می‌برن نمی‌ذارن کسی ناامیدی رو از پرت‌ترین واکنش‌هاشون بو بکشه! چون اراده فولادی و قلب بزرگشون نمی‌ذاره دست از مبارزه و دوست داشتن بردارن.

دسته دوم رو ستایش می‌کنم و به نظرم جهان به لطف اوناست که در مداره.

دسته اول اما دروازه تپنده رویاهای منه. هر زمان سایه سیاه نزدیک میشه، پشت پلکم چشم‌های آشنای نادیده‌ای با خونسردی شورانگیزی به من خیره میشه. به ژرفا و آرامش اقیانوس، و درست شبیه تمام رویاها و کابوس‌هایی که همراهم شده کمی آمیخته با شیطنت. به کلمه‌ای نیاز نداره و من به آنی آروم و قرار می‌گیرم. انگار میگه بیا یه روز دیگه هم ادامه بدیم. بیا یکم آتیش بسوزونیم و زندگی کنیم.

پ.ن بی‌ربط: تنها مشکلش اینه که هر دفعه بهش میگم لعنتی کجایی خب؟ از کجا باید پیدات کنم؟ و اگر قرار نیست ببینمت انقدر الکی به خوابم نیا! ایش!

ای روز بــــرآ......
ما را در سایت ای روز بــــرآ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8aranellas4 بازدید : 5 تاريخ : چهارشنبه 13 تير 1403 ساعت: 22:30